|
انتظار می رفت که با قضایایی که در راستای محو شعار مرگ بر آمریکا در آستانه 13 آبان رخ داده است آقا بخشی از فرمایشاتشان را به آن اختصاص دهند که همین هم اتفاق افتاد و استوار و محکم همچون اول انقلاب، آمریکا را یک مستکبر خطاب و اسرائیل را نامشروع و حرام زاده عنوان کردند.
به گزارش علمدار بصیر: سحرگاه دوازدهم آبان ماه بعد از نماز صبح خوابم نرفت چرا که امروز، قرار بود اتفاقی مبارک رقم بخورد. بعد از دیدار دانشجویی در ماه مبارک رمضان، دلم بهانه دیدار حضرت آقا را می گرفت و دائم به دل، وعده وعید می دادم که اندکی صبر، سحر نزدیک است و تا امروز، روزها را سپری کردم تا اینکه آرزویم رنگ حقیقت گرفت و در آستانه روز مبارزه با استکبار جهانی، توفیق میثاقی دیگر با مقتدایم برای من و خیل عظیمی از عاشقان ولایت مهیا شد. از خانه که عزم رفتن کردم، هوای خاطره انگیز و به قول غربی ها نوستالوژیک حس خوبی را در وجودم زنده کرد. عجب صبح دلنشینی بود، باران از شب قبل خیابان ها را شسته و درختان را نوازش داده بود و در هوای پاییزی، عجیب بوی بهار می آمد. عجولانه، خود را به خیابان جمهوری رساندم. صف کشیدن اتوبوس های بی شمار در این خیابان خبر از مجلسی با شکوه می داد. در راه چند دانش آموز با عجله از کنارم رد شدند. با دیدن آنها احتمال دادم که این موقع صبح و این عجله تنها برای رفتن به دیدار رهبری است که معنا می یابد. یکی از آنها به دوستان خود می گفت اگر با من باشد تا خود بیت می دوم، آن دیگری هم گفت عجله کنیم که بتوانیم برویم جلو و آقا را از نزدیک زیارت ببینیم. خلاصه به هر نحو ممکن رسیدیم به خیابان فلسطین که محل در ورودی عموم دیدارکنندگان بود. تا اواسط خیابان صف طویلی از دانشجویان و دانش آموزان به چشم می خورد که با یک انسجام پرتلاطم منتظر رد شدن از گیت های ورودی بودند. همه چیز اطراف بیت، از ساختمانهای این خیابان تا کلاغی که پله پله از داربست ها بالا و پایین می رفت سوژه صحبتها شده بود. گروههای دوستان را به عینه شاهد بودم که یا ساختمانهای این خیابان را تفسیر میکردند یا محتوای سخنان آقا را پیش بینی. پیرمردی هم در وسط صفوف با صدای خوش آهنگش، دائم صلوات می فرستاد و گاهی هم کوبنده جمعیت را به سردادن شعار "مرگ برآمریکا" تشویق میکرد. بعد از تقریبا 40 دقیقه صف آهسته آهسته جلو رفت تا نوبت به ما رسید ولی کماکان جمعیت جوان بود که به انتهای صف افزوده می شد. در حالی که کارتهای ورود به بیت در دستمان بود از گیتها یکی پس از دیگری رد شدیم و برخورد بسیار خوش رو و محترمانه پاسداران بیت، قوت قلب عجیبی به ما میداد، طوری که احساس می کردی وارد خانه خود میشوی. وارد حسینه شدیم. حسینه پر از دانش آموز و دانشجویی بود که مشتاقانه به دری که قرار بود حضرت آقا از آن وارد حسینه شوند، خیره شده بودند. در ابتدا یکی از دانش آموزان با صدایی زیبا به قرائت قرآن کریم مشغول شد و پس از آن سرودی که متن تایپ شده آن بین مهمانان توزیع شده بود، توسط مجری تمرین و تکرار شد تا در محضر نایب امام زمان(عج) همخوانی شود. بخشی از این شعر اینگونه بود: شعار انقلاب ما، شعار مرگ بر آمریکاست نعره زنید از دل و جان، بهارِ مرگ بر آمریکاست نرمشِ با دشمن هرگز برای سازش نیست سزای گرگ حیله صفت رحم و نوازش نیست آمد آمد صبح پیروزی ما
بالاخره لحظه وصال فرارسید و سید و مولای ما با صلابت و طمأنینه همیشگی وارد حسینه شد. همه از جا برخاستند؛ موج جمعیت بی اختیار به سمت جایگاه حرکت می کرد و با شعارهای کوبنده از رهبرشان استقبال می کردند. مشهود ترین تصویری که چشم را پر می کرد ازدحام جمعیت جوانانی بود که با اشتیاق اما با زحمت به خاطر کمبود جا به سخنان و فرمایشات رهبر معظم انقلاب گوش می دادند. دیدار دانش آموزی دانشجویی حضرت آقا از آن دیدارهای پر جنب و جوشی است که کمتر در سایر دیدارها دیده می شود چرا که اکثر افراد در سنین پایین قرار دارند و بزرگسال کمتر دیده می شود. انتظار می رفت که با قضایایی که در راستای محو شعار "مرگ بر آمریکا" در آستانه 13 آبان رخ داده است، آقا بخشی از فرمایشاتشان را به آن اختصاص دهند که همین اتفاق هم افتاد و رهبر، استوار و محکم همچون اول انقلاب، آمریکا را یک مستکبر خطاب و اسرائیل را نامشروع و حرام زاده عنوان کرد که جوانان نیز با تکبیرهای کوبنده موضع و سخنان ولی خویش را تأیید کردند. آقا در بخشی از سخنان خویش به مزاح فرمودند: "این چه منطقی است که آمریکاییها دارند یک روز می گویند مذاکره و فردای آن روز می گویند گزینه ها روی میز است" یا در بخشی دیگر فرمود: "صهیونیست ها مقامات امریکایی ها را هم بدبخت کردند" که در این دو جا بود که لبخندی بر لبان جمعیت نشست. صحبتهای حضرت آقا مثل همیشه دل نشین و انقلابی بود؛ طعم خوش انزجار از خصم و ظالم حسن ختام این دیدار آسمانی بود که کام همه را شیرین کرد؛ این را حداقل از 10 نفر شنیدم. موردی که بسیار جلب توجه می کرد و انتظار آن می رفت این بود که جمعیت مخصوصاً شعار "مرگ بر آمریکا" را علاوه بر تکبیر میان صحبتهای آقا، چندین بار تکرار کردند. این 45 دقیقه ای که آقا صحبت کردند برای ما که محو جمال و جلال الهی او شده بودیم، گویی ثانیه ای بیش بود. وقتی صدای تکبیر حضار بلند شد و دریای آرام چند لحظه قبل با موج های خروشانی که به سوی جایگاه خیز برمی داشت مرا هم به تلاطم واداشت، دریافتم که دیگر وقت رفتن است و با حسرت کم بودن وقت دیدار، روانه درهای خروج شدیم. چه خاطره دل انگیزی در جان ها حک شد. باشد که روزیه همهی مشتاقات کوی ولایت شود. منبع:دانا
تاریخ ارسال مطلب : یکشنبه 92/8/12 | نویسنده : alamdarbasir
|
|
تمامی حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به علمدار بصیر می باشد و انتشار مطالب با ذکر منبع مانعی ندارد.
طراحی و اجرا : مرکز فرهنگی صالحون |